فهرست مطالب

دیابت و متابولیسم ایران - سال چهارم شماره 2 (پیاپی 8، زمستان 1383)

مجله دیابت و متابولیسم ایران
سال چهارم شماره 2 (پیاپی 8، زمستان 1383)

  • 117 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1384/04/04
  • تعداد عناوین: 13
|
  • علوم پایه
  • حسین مدنی، صادق ولیان بروجنی، نوشین نقش صفحه 1
    مفدمه: آلوکسان یکی از مواد گزنوبیوتیک می باشد که در دسته مواد دیابت زا قرار می گیرد. منیزیم کوفاکتور مهمی است که جهت تنظیم فعالیت آنزیم های دخیل در تولید لیپیدها و کربوهیدرات ها مورد استفاده قرار می گیرد. آلوکسان می تواند به طور مستقیم موجب کاهش فعالیت برخی از آنزیم های مسیر گلیکولیز مثل گلوکوکیناز گردد. در این تحقیق اثرات متقابل آلوکسان و منیزیم بر متابولیسم چربی ها در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش ها
    از موش های صحرایی بالغ نر به عنوان مدل آزمایشگاهی برای ایجاد دیابت استفاده شد. جهت ایجاد دیابت، آلوکسان مونوهیدرات به میزان mg/kg 120 به صورت داخل صفاقی (I.P) به 28 موش صحرایی تزریق شد. 72 ساعت بعد از تزریق، گلوکز پلاسما اندازه گیری شد که مقدار افزایش یافته معنی دارآن موید ایجاد دیابت در موش ها بود.
    یافته ها
    یافته های حاصل از این مطالعه افزایش معنی داری را برای اسیدهای چرب آزاد پلاسما در موش های صحرایی دیابتی(μM 751.25) نسبت به گروه های شاهد(μM (286.68 نشان داد. در این مطالعه با سنجش منیزیم گلبول های قرمز، کاهش بسیار شدید منیزیم درون سلولی در موش های صحرایی دیابتی(mg/dL (4.89 در مقایسه با گروه های شاهد(mg/dL (7.18 دیده شد.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصله نشانگر ارتباط معکوس و معنی دار بین منیزیم گلبول های قرمز و اسیدهای چرب آزاد پلاسما در موش های صحرایی دیابتی می باشد. لذا، بررسی تاثیرات کاهش این عنصر متعاقب ایجاد دیابت می تواند اطلاعات ضروری و مهمی درخصوص دیابت فراهم نماید.
    کلیدواژگان: دیابت، آلوکسان، گلوکز، اسید چرب، منیزیم
  • علی محمد شریفی، سیدهادی موسوی، باقر لاریجانی صفحه 7
    مقدمه
    بیماری دیابت شیرین یک مشکل بهداشتی در سراسر جهان است که حدود یک تا دو درصد افراد جامعه بدان مبتلا هستند. اختلالات عروقی مانند افزایش فشار خون، نفروپاتی و رتینوپاتی از علل بروز مورتالیتی در این بیماری می باشند. هر چند سازوکار بروز آسیب عروقی در هیپرگلیسمی، هنوز کاملا روشن نگردیده است؛ ولی می توان به تغییر در سیستم رنین-آنژیوتانسین- آلدسترون (RAAS) و فعالیت آنزیم مبدل آنژیوتانسین (ACE) اشاره کرد. جهت بررسی ارتباط تغییرات فشار خون سیستولی (SBP) و فعالیت آنزیم ACE در دیابت نوع یک، این مطالعه در موش های صحرایی دیابتی شده توسط استرپتوزوتوسین، به عنوان مدل حیوانی دیابت نوع یک، انجام گرفت.
    روش ها
    مطالعه در دو گروه کنترل (C) و دیابتی (D) متشکل از 8 رت در هر گروه از نژاد Sprauge Dawely انجام گرفت. دیابت توسط mg/kg 60 استرپتوزوتوسین داخل صفاقی در گروه (D) القا گردید. فشار خون سیستولی با روش دمی اندازه گیری شد. فعالیت آنزیم ACE به روش HPLC اندازه گیری گردید.
    یافته ها
    4 هفته پس از القا دیابت، SBP در گروه D نسبت به کنترل بطور معنی داری افزایش یافت. فعالیت آنزیم ACE در پایان مطالعه در سرم، قلب، ریه و آئورت رت های گروه D افزایش معنی داری نسبت به گروه کنترل داشت که درصد افزایش آن در آئورت و قلب بیشتر بود. فعالیت آنزیم ACE در کلیه کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    می توان نتیجه گرفت که افزایش فعالیت آنزیم ACE و به ویژه ACE قلبی عروقی می تواند در پاتوژنز واسکولوپاتی دیابتی نقش داشته و در ایجاد فشار خون در این مدل دیابتی موثر باشد.
    کلیدواژگان: فشار خون سیستولی، فعالیت ace رت دیابتی شده به وسیله STZ
  • صدیقه عسگری، مژگان قاری پور، غلامعلی نادری، بابک ثابت، علیرضا خسروی، محمد هاشمی صفحه 15
    مقدمه
    آترواسکلروز، فرآیندی است که با هیپرکلسترولمی و ایجاد fatty streak آغاز می گردد. همچنین مطالعات قبلی نقش سیستم ایمنی را در این روند نشان داده اند. LDL (لیپوپروتیین با دانسیته کم) می تواند دچار تغییراتی گردد که از جمله مهمترین آنها اکسیداسیون می باشد. سیستم ایمنی، علیه LDL اکسید جدید تولید شده آنتی بادی اختصاصی می سازد. تیتر اتوآنتی بادی مذکور در جمعیت های انسانی به عنوان روشی تشخیصی در شناخت میزان پیشرفت آترواسکلروز بکار می رود. رابطه ای بین افزایش تیتر اتو آنتی بادی علیه اکسید LDL و نیز افزایش وقوع بیماری قلبی عروقی نشان داده شده است. در این مطالعه میزان اتوآنتی بادی علیه LDL اکساید (Cu+2-LDL، MDA-LDL) و Native-LDL در بیماران آنژیوگرافی غیرطبیعی و آنژیوگرافی طبیعی و گروه شاهد مورد مقایسه قرار گرفته است.
    روش ها
    این مطالعه به شیوه موردی- شاهدی در سه گروه بیماران با آنژیوگرافی غیر طبیعی (دارای گرفتگی عروق کرونر)، بیماران با آنژیوگرافی طبیعی و افراد ظاهرا سالم بعنوان گروه شاهد انجام شد.تعداد نمونه درهرگروه 20 نفر بود. تیتر اتوآنتی بادی علیه اکسید LDL گروه های مختلف با روش الایزا تعیین و سپس توسط آزمون آماری ANOVA مقایسه گردید.
    یافته ها
    نتایج بدست آمده نشان می دهد که میانگین جذب مشاهده شده در مورد اتوآنتی بادی علیه اکسید LDL ناشی از مالون دی آلدیید در گروه ها بترتیب برابر با 0.415±3.551،0.2±0.361، 0.078±0.093 می باشد (0.005> P). مقدار اتوآنتی بادی علیه Native-LDL و نیز Cu+2-LDL تفاوت معنی داری نداشته است.
    نتیجه گیری
    از آنجا که مقادیر اتوآنتی بادی علیه اکسید LDL بطور معنی دار در گروه آنژیوگرافی غیرطبیعی از افراد به ظاهر سالم و نیز افراد با آنژیوگرافی طبیعی بالاتر است، بنابراین تعیین مقادیر آنتی بادی جهت تشخیص بالینی سریع میزان پیشرفت آترواسکروز مفید می باشد.
    کلیدواژگان: بیماری های قلبی عروقی، آتوآنتی بادی LDL اکساید، الایزا
  • علوم بالینی
  • غلامحسین رنجبر عمرانی، امید بازرگان لاری، علیرضا مهدی زاده، نجف زارع، نیکا سعادت صفحه 23
    مقدمه
    دیابت شایع ترین علت نارسایی کلیه، نابینایی، آمپوتاسیون غیرتروماتیک و نوروپاتی است. هموسیستیین یک اسید آمینه سولفوره می باشد که رابطه نزدیکی با اسید آمینه متیونین و سیستیین دارد. تبدیل متیونین به هموسیستیین و نهایتا سیستیین با آنزیم ها و کوآنزیم هایی انجام می شود که از جمله مهمترین مواد شرکت کننده دراین چرخه ویتامین های B6 و B12 و فولات می باشد. اثر متفورمین بر غلظت پلاسمایی هموسیستیین از طریق کاهش غلظت ویتامین B12 قبلا در بیماران تیپ 2 دیابت قندی مطرح گردیده بوده است.
    روش ها
    مطالعه حاضر مطالعه ای آینده نگر و تجربی- مداخله ای به شکل کارآزمایی بالینی در 76 بیمارمبتلا به دیابت قندی نوع دوم در شیراز می باشد. بیماران به دو گروه 38 نفره تقسیم گردیده؛ در گروه اول ازداروی متفورمین با دوز 2000-500 میلی گرم در روز و در گروه دوم از داروی گلی بن کلامید با دوز 5 تا 20 میلی گرم در روزاستفاده شد و حداقل زمان پیگیری شش ماه بود. در این مطالعه از Hb و MCV بعنوان نشانگرهای کم خونی مگالوبلاستیک برای تعقیب وضعیت ویتامین B12 و فولات استفاده شد. اندازه گیری غلظت پلاسمایی هموسیستیین ناشتا، HbA1C و قند خون در ابتدا، 3 و 6 ماه بعد انجام گرفت.
    یافته ها
    تفاوت معناداری در سن، جنس، وزن، قد و نمایه توده بدنی (BMI) و میزان عوامل سرمی در آغاز مطالعه در دو گروه مشابه بود. افزایش میزان هموسیستیین در بازه سه و شش ماهه پس از شروع درمان در مقایسه با آغاز درمان در گروه متفورمین نشان دهنده افزایش قابل ملاحظه آماری می باشد. (0.003=P). در پیگیری شش ماهه در گروه متفورمین میانگین سطح پلاسمایی هموسیستیین برابر 0.58 ± 10.98 و در گروه گلی بن کلامید برابر 0.1088 بود.
    نتیجه گیری
    متفورمین باعث افزایش سطح هموسیستیین پلاسما می گردد گرچه این اثر اندک است ولی قابل ملاحظه می باشد. مقدار زیادی از متفورمین در دیواره معده و روده جمع شده و باعث سوء جذب ویتامین B12 می گردد. بنابراین منطقی است این گونه فرض کنیم که 6 ماه درمان با متفورمین که باعث سوء جذب ویتامینB12 می گردد ممکن است باعث افزایش سطح هموسیستیین پلاسما شود. در مطالعه ما درصد افزایش هموسیستیین 7.54 درصد بوده است که شاید علت افزایش بیشتر در مطالعه حاضر در مقایسه با سایر مطالعات، طول مدت بیشتر دریافت متفورمین بوده است. افزایش هموسیستیین سرم ممکن است عوارضی بر روی عروق ایجاد کند که نیاز به مطالعه آینده نگر دارد.
    کلیدواژگان: دیابت قندی، هموسیستیین، متفورمین، گلی بن کلامید
  • زهرا عبدیزدان، نرگس صادقی، بدرالملوک فرقانی، مهین هاشمی پور، منصوره کبیرزاده، مرضیه حسن پور، مریم معروفی صفحه 31
    مقدمه
    توصیه های غذایی در کودکان مبتلا به دیابت نوع 1 با هدف کاهش عوارض دراز مدت دیابت به انجام می رسد. با این حال اطلاعات دقیقی در مورد نحوه به کارگیری توصیه های غذایی در این کودکان وجود ندارد. لذا این مطالعه با هدف بررسی وضعیت تغذیه ای کودکان مبتلا به دیابت نوع 1 به انجام رسیده است.
    روش ها
    در یک مطالعه توصیفی دو گروه کودک 18-4 ساله مبتلا به دیابت قندی نوع یک و سالم با استفاده از پرسشنامه از نظر وضعیت تغذیه ای مورد بررسی قرار گرفتند. پایایی پرسشنامه طی یک مطالعه مقدماتی و روایی آن از طریق اعتبار محتوی تعیین گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری t و محاسبه ضریب همبستگی پیرسون انجام شد.
    یافته ها
    در کودکان 6-4 ساله مبتلا به دیابت کالری تام و فیبر مصرفی بیشتر از گروه غیر دیابتی بود. در گروه سنی 10-7 سال میزان فیبر،چربی تام، پروتئین، شکر و کلسترول، PUFA، SFA مصرفی، همچنین درصد کالری مصرفی مربوط به چربی تام، پروتئین، کربوهیدرات، شکر و SFA درکودکان مبتلا به دیابت نسبت به گروه شاهد بیشتر بود. در گروه سنی 14-11 سال، میانگین میزان شکر و فیبر مصرفی همچنین درصد کالری مصرفی مربوط به PUFA و شکر درکودکان دیابتی به طور معنی داری بیشتر از غیر دیابتی ها بود. در گروه سنی 18-15 سال، کودکان دیابتی مقادیر بیشتری از کالری تام، پروتئین، کربوهیدرات، شکر و فیبر را دریافت نموده بودند.
    نتیجه گیری
    درکلیه گروه های سنی در دو گروه تحت مطالعه، توزیع کالری مربوط به کربوهیدرات و چربی از توصیه های استاندارد پیروی می کرد درحالی که درصد انرژی مربوط به پروتئین مصرفی مختصری بالاتر از مقادیر توصیه شده استاندارد بود، که درکودکان خطر نفروپاتی دیابتی را به همراه دارد، لذا پیشنهاد می شود مصرف پروتئین کاهش یابد. از آنجا که در کودکان تحت مطالعه با افزایش سن مصرف فیبر کمتر شده است، توصیه می شود آموزش های لازم در این زمینه در سطح وسیع در جامعه انجام گیرد تا با تغییر سبک زندگی در جامعه، کودکان دیابتی در سن مدرسه احساس انزوای اجتماعی کمتری داشته باشند.
    کلیدواژگان: تغذیه، دیابت ملیتوس نوع یک، کودکان
  • منوچهر نخجوانی، فاطمه اصفهانیان، مهسا صفوی، مانا کلباسی انارکی، پانته آزهره وند صفحه 39
    مقدمه
    نفروپاتی از عوارض اصلی بیماری دیابت است که در حال حاضر به عنوان شایع ترین علت نارسایی برگشت ناپذیر کلیه در کشورهای توسعه یافته مطرح می شود. این تحقیق جهت بررسی فراوانی بیماران دیابتی در بین بیماران همودیالیزی در ده مرکز دیالیز تهران انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه از نوع توصیفی مقطعی بود و بر روی تمامی بیماران همودیالیزی مراجعه کننده به ده مرکز دیالیز تهران(620بیمار) طی سالهای 80 و81 انجام گرفت. اطلاعات مورد نیاز از طریق گرفتن شرح حال و بررسی پرونده بیماران جمع آوری گردید. سپس تجزیه و تحلیل آماری جهت بررسی فراوانی بیماران دیابتی و عوامل موثر بر پیشرفت نفروپاتی شامل سن، جنس، نوع دیابت، مدت بیماری، وضعیت کنترل قند، مصرف سیگار، دیس لیپیدمی، فشار خون بالا، سابقه فشار خون بالای خانوادگی، وجود دیابت در بستگان درجه 1 و سابقه بیماری های ایسکمیک قلب انجام شد.
    یافته ها
    حدود 25% بیماران همودیالیزی، دیابتی بودند که از این تعداد 9% مبتلا به دیابت نوع 1 و 91% مبتلا به دیابت نوع 2 بودند. در مورد بیماران دیابتی همودیالیزی مورد مطالعه: محدوده سنی بیماران 89-32 سال بود، که بیشترین فراوانی را دهه سنی هفتم داشت. 60% بیماران را مردان تشکیل می دادند. بیمارانی بیشترین فراوانی را داشتند که مدت بیماری در آنها بین 19-15 سال طول کشیده بود. فراوانی هیپرگلیسمی، دیس لیپیدمی، سیگار کشیدن و فشار خون بالا به ترتیب 48%، 46%، 21.5%، 82.5% بود. از میان بیمارانی که فشار خون بالا داشتند، 51.5% داروهای ACEI مصرف می کردند.
    نتیجه گیری
    بیماران دیابتی درصد قابل توجهی از بیماران همودیالیزی را تشکیل می دهند. فراوانی عوامل خطر ذکر شده قابل توجه است و به نظر می رسد کنترل آنها در پیشگیری از استقرار نفروپاتی دیابتی و پیشرفت به سمت ESRD کمک کننده باشد.
    کلیدواژگان: دیابت، نفروپاتی، نارسایی کلیه، همودیالیز، عوامل خطر
  • مصطفی نجفی، محمود میرحسینی، مریم مغانی لنکرانی، شروین آثاری، سیدعباس تولایی صفحه 47
    مقدمه
    رضایتمندی خانوادگی زیر گروه های جمعیتی مراجعه کننده به درمانگاه غدد، شامل بیماران دیابتی و غیر دیابتی و همسران آنان در مطالعه حاضر مورد مقایسه قرار گرفت. رابطه بین رضایتمندی خانوادگی و متغیرهای سن، جنس، میزان تحصیلات، وضعیت اقتصادی، نوع دیابت، طول مدت ابتلا، نوع درمان و میزان داروی مصرفی در بیماران دیابتی مورد بررسی قرار گرفت. فراوانی ناتوانی جنسی و کاهش میل جنسی نیز در زوجین دیابتی و غیر دیابتی مقایسه گردید.
    روش ها
    در این مطالعه که به صورت مورد- شاهدی انجام شد، 400 نفر به صورت غیر تصادفی ساده از بین مراجعین به درمانگاه غدد شهرکرد در سال 1382 انتخاب شدند. نمونه های مورد بررسی به گروه 1 (بیماران دیابتی، 100 نفر)، گروه 2 (همسران بیماران دیابتی،100 نفر)، گروه 3 (بیماران غیر دیابتی، 100 نفر) و گروه 4 (همسران بیماران غیر دیابتی،100 نفر) وارد شدند. دو گروه 1 و 2 از نظر متغیرهای جنس، میزان تحصیلات و وضعیت اقتصادی همسان بودند. رضایتمندی خانوادگی در گروه های مذکور با استفاده از پرسشنامه روابط خانوادگی گریمس (GRIMS) مورد سنجش و مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    میزان رضایتمندی بیماران دیابتی در مقایسه با بیماران غیر دیابتی (0.05=P)، بیماران دیابتی در مقایسه با همسران خود ((0.003=P)، همچنین بیماران غیر دیابتی در مقایسه با همسران خود (0.002=P) به میزان معنی داری کمتر بود، حال آنکه رضایتمندی خانوادگی همسران بیماران دیابتی و همسران بیماران غیر دیابتی تفاوت معنی داری را نشان نداد (0.05< p). سهم ابتلا به ناتوانی عملکرد جنسی در زوجین دیابتی و غیر دیابتی به ترتیب 76% و 32% (0.05>p) و سهم کاهش میل جنسی در زوجین دیابتی و غیر دیابتی به ترتیب 29% و 12% (0.1>p< 0.05) بود. همچنین در بیماران دیابتی، رضایتمندی خانوادگی در مبتلایان به دیابت نوع 1 و افرادی که میزان داروی بیشتری را مصرف می کردند، نامناسب تر بود (0.05>p).
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر بر ضرورت توجه به خانواده به عنوان بخشی از رویکرد به بیماری دیابت تاکید دارد. بر پایه نتایج این تحقیق، توصیه می شود حداکثر توجه در این زمینه به بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 و افرادی که میزان داروی بیشتری را مصرف می کنند، معطوف شود.
    کلیدواژگان: رضایتمندی خانوادگی، درمانگاه غدد، دیابت قندی
  • اعظم سادات طباطبایی، نگار حری، محبوبه فرمانی، ساسان حقیقی، بدرالملوک فرقانی، مسعود امینی صفحه 55
    مقدمه
    یبوست شایع ترین علامت گوارشی در دیابت است. اریترومایسین آگونیست هورمون گوارشی موتیلین می باشد که می تواند اثرات این هورمون را در تحریک حرکات روده و ترشح انسولین تقلید نماید.در این مطالعه تلاش گردیده که با توجه به خواص اریترومایسین، اثرات آن در بهبودی علایم یبوست و کنترل بهتر قند خون مورد بررسی قرار گرفته و با متوکلوپرامید مقایسه گردد.
    روش ها
    در یک کارآزمایی بالینی 3 ماهه بر روی بیماران دیابتی نوع 2 مبتلا به یبوست، 24 بیمارتحت درمان با اریترومایسین (400 میلی گرم قبل از خواب) و 15 بیمارتحت درمان با متوکلوپرامید (mg10 میلی گرم سه بار در روز قبل از غذا) قرار گرفتند. آزمایش های قند خون ناشتا و دو ساعت بعد در شروع طرح و هریک ماه یک بار، تا سه ماه و HbA1c در شروع و پایان مطالعه اندازه گیری و مقایسه گردیدند. شدت یبوست براساس تعداد دفعات اجابت مزاج در هفته، در هر ماه از بیماران سوال شد و فرم های مربوطه جهت بررسی بهبود وضعیت یبوست تکمیل گردید.
    یافته ها
    در گروه تحت درمان با اریترومایسین قند خون دو ساعت بعد از غذا کاهش پیدا نمود (از47.0±99.7 به 46.3±0174.0 و 0.01=P). یبوست در هر دو گروه بهبودی چشمگیری داشت (0=P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که در بیماران دیابتی تیپ 2 مبتلا به یبوست، مصرف اریترومایسین به میزان 400 میلی گرم قبل از خواب نه تنها سبب بهبودی در یبوست می شود بلکه کنترل بهتر قند خون را نیز به همراه دارد.
    کلیدواژگان: اریترومایسین، متوکلوپرامید، یبوست، کنترل قند، دیابت نوع 2
  • محمدعلی برومند، لیلا سام، سیدحسام الدین عباسی، مجتی سالاری فر، ابراهیم کساییان، سعیده فرقانی صفحه 63
    مقدمه
    این مطالعه به منظور بررسی شیوع و عوامل خطر موثر در باکتریوری بدون علامت در زنان مبتلا به تیپ 2 دیابت در یک جمعیت نمونه ایرانی صورت پذیرفته است.
    روش ها
    در طی فاصله زمانی فروردین لغایت آذر ماه سال 1383 تعداد 202 خانم غیرباردار مبتلا به دیابت تیپ 2 به روش نمونه گیری از افراد در دسترس انتخاب گردیدند. این افراد بین 31 تا 78 سال سن داشته و هیچگونه اختلالی در دستگاه مجاری ادراری نداشتند. در این مطالعه باکتریوری بر اساس وجود 105 کلنی از یک یا حداکثر 2 میکروارگانیسم در حداقل 2 کشت مثبت به عمل آمده از ادرار افراد تعریف گردید. تمامی شرکت کنندگان در این مطالعه فاقد هر گونه علامتی از عفونت دستگاه مجاری ادراری بودند. عوامل خطر برای ابتلا به باکتریوری در شرکت کنندگان در این مطالعه بررسی گردید و این عوامل در گروه های دارای باکتریوری و فاقد باکتریوری با هم مقایسه شد.
    یافته ها
    شیوع باکتریوری بدون علامت در شرکت کنندگان در این مطالعه 910.9% بود. میکروارگانیسم E.coli شایع ترین میکروبی بود که در محیط کشت ادرار افراد رشد نمود. اغلب میکروارگانیسم های رشد کرده در ادرار شرکت کنندگان، نسبت به کوتریموکسازول، نالیدیکسیک اسید و سیپروفلوکساسین مقاوم بودند. بین پیوری (0.01 >P) و گلوکزوری (0.05 >P) با باکتریوری بدون علامت رابطه معنی داری یافت شد اما سن (0.45 >P)، مدت زمان ابتلا به دیابت (0.09 >P)، ماکروآلبومینوری (0.10 >P) و(HBA1C (P<0.75 دارای رابطه معنی داری با باکتریوری بدون علامت نبودند.
    نتیجه گیری
    شیوع باکتریوری بدون علامت در زنان مبتلا به دیابت تیپ 2 بیشتر بوده و در این رابطه پیوری و گلوکزوری می توانند به عنوان عوامل خطر و دخیل در ابتلا در نظر گرفته شوند. توصیه می شود در زنان دیابتی تیپ 2 که بیشتر از 40 سال سن داشته باشند؛ کشت های ادرار دوره ای به عمل آید حتی اگر علامتی از عفونت ادراری نداشته باشند.
    کلیدواژگان: دیابت قندی تیپ 2، باکتریوری بدون علامت، زنان
  • حسین فخر زاده، پانته آابراهیم پور، رسول پور ابراهیم، رامین حشمت، باقر لاریجانی صفحه 71
    مقدمه
    هموسیستیین به عنوان یکی از عوامل خطرزای جدید بیماری های قلبی-عروقی و سندرم متابولیک مطرح شده است. با توجه به شیوع و بار اقتصادی بالای این بیماری ها در کشور ما، بررسی وضعیت توزیع این عامل خطرزا اهمیت ویژه ای دارد.
    روش ها
    این مطالعه در ساکنین 25 تا 64 ساله پایگاه تحقیقات جمعیتی دانشگاه علوم پزشکی تهران (منطقه 17 تهران)و بر اساس طرح MONICA سازمان بهداشت جهانی انجام شده است. تشخیص سندرم متابولیک براساس معیارهای ATP III صورت گرفت. سطوح هموسیستیین بالاتر از 15 میکرو مول در لیتر، ، فولات پایین تر از 11 نانو مول در لیتر و ویتامین 12 B کمتر از 185 پیکو مول در لیتر غیر طبیعی در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در کل جمعیت 54.5% به افزایش سطوح هموسیستیین، 98.2% دارای مقادیر پائین اسید فولیک و 27% دارای مقادیر پایین ویتامین12 B دچار بودند. هموسیستیین در مردان سطح بالاتری داشت. تفاوت سطوح میانگین هیچ یک از این سه عامل در مبتلایان و غیر مبتلایان به سندرم متابولیک معنی دار نبوده است. از بین این سه عامل فقط تفاوت شیوع اختلال هموسیستیین بین زنان مبتلا و غیر مبتلا به سندرم متابولیک(0.010 =p) معنی دار است.
    نتیجه گیری
    مطابق این تحقیق، شیوع هموسیستیین بالا و کمبود اسید فولیک و ویتامین 12B در جامعه ما بالاست. ارتباط خاصی نیز بین اختلال این عوامل و ابتلا به سندرم متابولیک دیده نشد. البته با توجه به نتایج متناقض مطالعات مختلف موجود در این زمینه و مرگ ومیر بالای ناشی از بیماری های قلب وعروق در کشور ما، نیاز به تحقیقات بیشتری در این رابطه وجود دارد.
    کلیدواژگان: سندرم متابولیک، هموسیستیین، اسید فولیک، ویتامین B12، بیماری های قلب و عروق
  • مهناز لنکرانی، نداولی زاده، رامین حشمت، علیرضا شفایی، محمدرضا امینی، معصومه نوری، اشرف آل یاسین، باقر لاریجانی صفحه 79
    مقدمه
    سندرم تخمدان پلیکیستیک ((PCOS شایع ترین آندوکرینوپاتی در زنان و شایع ترین علت نازایی ناشی از عدم تخمک گذاری می باشد. زنان مبتلا به این بیماری به غیر از علایم شایعی ماننداختلالات قاعدگی، هیرسوتیسم و نازایی در معرض عوارض جدی شامل افزایش خطر سرطان آندومتر و پستان، دیسلیپیدمی، هیپرتانسیون وبیماری های قلبی وعروقی ودیابت می باشند.باتوجه به اهمیت عوارض درازمدت این بیماری، در این مطالعه برآن شدیم که وضعیت دموگرافیک،بالینی واختلالات متابولیک را با تاکید بر پروفایل چربی، قند خون ناشتا و هورمون ها در زنان مبتلا به این سندرم نشان دهیم.
    روش ها
    درطی یک مطالعه مورد- شاهد، جمعیت بیماران مبتلابه PCOS ازبین زنان مراجعه کننده به درمانگاه فوق تخصصی غدد یا درمانگاه تخصصی زنان که در طیف سنی 15-40سال بودند انتخاب شدند.به ازای هربیمار، یک نفر زن سالم انتخاب گردید. تشخیص PCOS طبق تعریفNIH درسال1990و برپایه علایم بالینی اختلالات تخمک گذاری بصورت آمنوره، الیگومنوره ویا نازایی وعلایم آزمایشگاهی یا بالینی هیپرآندروژنیسم،نظیرهیرسوتیسم یا آکنه و رد علل دیگرداده شد. در کلیه بیماران وگروه شاهد شرح حال مناسب تهیه ومعاینه بالینی صورت گرفت.فشارخون، قد، وزن، دورکمر، دورباسن، شدت هیرسوتیسم، آکنه و دیگرنشانه ها تعیین وثبت گردید.بعداز12-14ساعت ناشتابودن نمونه خون برای آزمایش های FBS، تریگلیسیرید، کلسترول، LDL، HDL و آزمایش های هورمونی نظیر پرولاکتین، 17-هیدروکسی پروژسترون، تستوسترون تام،DHEA-S وTSH ارسال شد. تشخیص دیس لیپیدمی برپایهدستورالعملNCEPصورت گرفت. جهت بررسی آماری از آزمون های T test وMann-whitneyU برای متغیرهای کمی و از آزمون های Fisher Exact و Chi-squareبرای متغیرهای کیفی استفاده شد.
    یافته ها
    سن بیماران از15تا36سال(5.26±23.75)وسنگروه شاهداز19تا 40سال(5.40± 24.49) بود.میانگینشاخص توده بدن (BMI)در بیماران5.33±24.93 کیلوگرم برمتر مربع ودرگروه شاهد2.56±21.56بود. میانگین فشارخون دیاستولیک درگروه بیماران بطورمعنی داری بیشتر از گروه شاهد بود. شایع ترین تظاهر بیماری، هیرسوتیسم(72.7%) وپس ازآن الیگومنوره (69.1%) بود.میانگین سطح سرمی تری گلیسیریددرگروه بیماران بطورمعنی داری بیشتر از گروه شاهد بود ولی از نظر میانگین سطحFBS، LDL، Chol.وHDL تفاوت آماری معنی داری بین دوگروه وجود نداشت. شیوع تری گلیسیرید بالا(>=200mg/dl)،کلسترول بالا(200mg/dl<=)وLDL بالا (>=130mg/dl) در بیماران بطور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود ولی از نظر HDL <35 بین دو گروه تفاوت معنی داری یافت نشد. درگروه بیماران چاق، شیوع تری گلیسیرید و کلسترول بالا به طور معنی داری بیشتر از مبتلایان غیر چاق بود درحالی که درموردLDL وHDL غیرطبیعی این تفاوت معنی داری نبود. از نظر شیوع اختلال گلوکز ناشتا، بین گروه بیماران و گروه شاهد تفاوت آماری معنی داری یافت نشد. میانگین سطح سرمی تستوسترون تام درگروه بیماران به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود. از نظر مقادیر DHEA-S، 17هیدروکسی پروژسترون، پرولاکتین و TSHاختلاف بین دو گروه معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    شیوع چاقی ودیس لیپیدمی در مبتلایان به PCOSبیشتر از زنان سالم می باشد. همچنین مبتلایان چاق نسبت به افراد غیرچاق بیشتر در معرض خطر دیس لیپیدمی هستند؛ لذا رفتار درمانی برای چاقی یک جزءاصلی راهبرد درمانی می باشد. لازمست که خطرات پیدایش دیابت، دیس لیپیدمی وفشارخون به بیماران گوشزدشده و در بیماران چاق در رابطه با اهمیت تغییرشیوه زندگی، رژیم غذایی و ورزش با بیماران صحبت شودودرصورت لزوم درمان دارویی اختصاصی برای هرکدام ازحالات فوق شروع شود. دراین مطالعه قند پلاسمای ناشتا در دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای نداشت وممکنست با روش آزمون تحمل گلوکزخوراکی بهتر بتوان اختلالات تحمل گلوکز را در زنان مبتلا به PCOS نشان داد. جهت غربالگری ازنظردیس لیپیدمی نیزاندازه گیریپروفایل لیپید در وضعیت ناشتا درکلیه بیماران اندیکاسیون دارد.
    کلیدواژگان: دیس لیپیدمی، سندرم تخمدان پلی کیستیک، چاقی
  • آناهیتا حمیدی، عبدالحمید باقری، حسین خرزاده، رامین حشمت، علیرضا معیری، محمدجعفر محمودی، رسول پورابراهیم، عذرا طباطبایی، باقر لاریجانی صفحه 89
    مقدمه
    لپتین هورمونی مشتق از بافت چربی بوده که در پاتوژنز چاقی نقش عمده ای ایفا می کند. هیپرانسولینمی و مقاومت به انسولین از جمله عوارض چاقی می باشند. هیپرانسولینمی یکی از عواملی است که به نظر می رسد سطح هورمون لپتین را تحت تاثیر خود قرار می دهد. مطالعات اندکی به بررسی ارتباط بین لپتین و مقاومت به انسولین در چاقی کودکان و نوجوانان پرداخته اند. هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی این ارتباط در کودکان چاق ایرانی بود.
    روش ها
    تعداد 13089 دانش آموز مدارس ابتدایی 12 - 7 ساله بررسی شدند. کودکان بر اساس منحنی های رشد به دو گروه دارای افزایش وزن و طبیعی طبقه بندی شدند. از این تعداد 498 کودک برای ارزیابی بیشتر انتخاب شدند که 347 نفر در مطالعه شرکت کردند. قند خون ناشتا، انسولین و لپتین اندازه گیری شد و نمایه HOMA - IR و نسبت گلوکز به انسولین ناشتا (FGIR) به طریق ریاضی محاسبه و سپس بین دو گروه مقایسه شد.
    یافته ها
    بین دو گروه چاق و غیرچاق از نظر میزان لپتین تفاوت معنی داری وجود داشت (8.1 ± 11.58 در برابر 5.2 ± 8.1 0.05> P). قبل از تطبیق با نمایه توده بدنی، بین لپتین سرم و انسولین ناشتا، نمایه HOMA و FGIR رابطه معنی داری وجود داشت (r=0.1 p<0.05 r=0.1 p<0.01 r=0.07 p<0.05) که بعد از تطبیق با نمایه توده بدنی، رابطه معنی داری یافت نشد.
    نتیجه گیری
    رابطه بین لپتین و مقاوت به انسولین ضعیف بوده و بعد از کنترل برای نمایه توده بدنی رابطه از میان رفت. به نظر می رسد که عوامل دیگری از جمله نمایه توده بدنی و مقدار چربی کلی بدن در این رابطه تاثیرگذار هستند. انجام مطالعات بیشتر در این زمینه پیشنهاد می شود.
    کلیدواژگان: انسولین، لپتین، نمایه توده بدنی
  • فرزاد نجفی پور، مهری عبدالله کوخی، کاظم قدوسی، معصومه زارعی زاده صفحه 97
    مقدمه
    دیابت شایع ترین بیماری متابولیک انسان است.دیابت نوع 2 ترکیبی متغیر از مقاومت به انسولین و اختلال در ترشح انسولین است که منجر به اختلال در لیپیدهای پلاسما و غلظت لیپوپروتیین ها می گردد. دیس لیپیدمی از سایر عوامل خطر اصلی قلبی- عروقی است در ایجاد بیماری شریان کرونر اهمیت بیشتری دارد. در اکثر موارد شایع ترین الگوی دیس لیپیدمی در افراد دیابتی به صورت تری گلیسرید (TG) بالا و HDL-C پایین گزارش شده است. سطح پایینHDL-C در افزایش خطر بروز بیماری های قلبی-عروقی تاثیر زیادی دارد؛ به این علت این بررسی برای یافتن داروی موثر تر جهت افزایش HDL-C انجام گرفته است.
    روش ها
    در این بررسی 40 بیمار (13مرد -27 زن) دیابتی نوع دو به روش Cross over تحت درمان دو داروی ژمفیبروزیل و لواستاتین بطور جداگانه به مدت دو ماه قرار گرفتند و HDL-C قبل و بعد از مصرف دارو ها اندازه گیری شد.در تمامی بیماران مقادیر قند خون، کلسترول تام (TC) وTG قبل و بعد از درمان در حد طبیعی بودند و همچنین بیماران در طول درمان رژیم غذایی خود را تغییر نداده بودند. یافته های آزمایشگاهی جمع آوری و تجزیه و تحلیل گردید و رابطه میزان افزایشHDL-C و کاهش TC با مصرف لواستاتین و ژمفیبروزیل مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین HDL-C و TC قبل از مصرف دارو به ترتیب mg/dl 36.5 و mg/dl 174.56 بود. میانگین HDL-C و TC بعد از مصرف لواستاتین به ترتیب mg/dl 43.30 و mg/dl 150.44 بود. میانگین HDL-C و TC بعداز مصرف ژمفیبروزیل به ترتیب mg/dl 43.33 و mg/dl 146.36 بود. لواستاتین باعث افزایش % 18.54 در HDL-C و کاهش %13.82 در TC شده و ژمفیبروزیل نیز باعث افزایش %18.62 در HDL-C و کاهش %05/16 در TC شده است.
    نتیجه گیری
    تفاوتی بین اثر لواستاتین و ژمفیبروزیل بر روی افزایش HDL-C مشاهده نشد (0.449=P)؛ همچنین تفاوتی بین اثر لواستاتین و ژمفیبروزیل بر روی کاهش TC نیز مشاهده نشده است (0.992=p). میزان افزایش HDL-C بعد از مصرف لواستاتین با جنسیت ارتباط داشت به طوری که باعث افزایش HDL-C به میزان بیشتر در زنان شده بود (0.006=p)؛ همچنین میزان افزایشHDL-C بعد از مصرف ژمفیبروزیل با جنسیت ارتباط داشت(0.035=p)به طوری که در زنان باعث افزایش بیشتری شده بود.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، لواستاتین، ژمفیبروزیل، لیپوپروتیین با دانسته بالا
|
  • Hossein Madani *, Sadegh Valian Boroujeni, Noushin Naghsh Page 1
    Background
    Alloxan is on of the xenobiotic agents which is classified as diabetogenic materials. Magnesium is an important cofactor regulating the activity of carbohydrate enzymes and lipid synthesis. In this study the contrasting effects of Alloxan and magnesium on plasma free fatty acids (FFA) in rats was investigated.
    Methods
    Male mature rats were used as test models for the diabetes induction. 28 rats received Alloxan (120mg/kg) intraperitoneally and plasma glucose level measurement after 72 hours demonstrated diabetes induction.
    Results
    The results were compared to the control groups, and confirmed the presence of diabetes in rats. Analysis of plasma FFA showed a significant increase (751.25 mM), compared to the control group (286.68 mM). In contrast, Measurement of red blood cell (RBC) Magnesium showed a significant decrease from 7.18 mg/dL in control group to 4.89 mg/dL in diabetic rats.
    Conclusion
    The results of this study showed that in diabetic condition, there was an inverse relationship between plasma FFA and RBC Magnesium. Therefore, these data suggest that analysis of the effects of Magnesium upon induction of diabetic condition could provide important information for management of diabetes.
    Keywords: Alloxan, Magnesium, Free Fatty Acids, Diabetes
  • Ali Mohammad Sharifi *, Seyed Hadi Mousavi, Bagher Larijani Page 7
    Background
    Due to homeostatic and regulatory potentials of nitric oxide (NO) in vascular physiology, regulatory systems that determine NO bio-synthesis and bioavailability have been the subject of extensive research in molecular medicine. In the field of vascular system pathophysiology, endothelial nitric oxide synthase (eNOS) which is the major producer and regulator of NO in vascular tissues has received the most attention. Impairment of NO bioavailability (NO quenching) is a common feature in poorly controlled diabetics due to increased catabolism and decreased production of NO. Such impairment in severe forms could end to vasodilation breakdown in peripheral tissues (mainly in skeletal muscles) and defective regional blood flow, that in turn disturb insulin-dependent glucose uptake ensuing insulin resistance state.
    Methods
    The phenotypic impact of an eNOS gene polymorphism at position 786*C/T (that its functionality has been revealed already) on genetic propensity to diabetic retinopathy is evaluated in a British-Caucasian population with type 1 diabetes (T1DM).
    Results
    In contrast to genotypes, there was a significant difference in distribution of allele frequencies between T1DM patients (n= 249) and healthy controls (n= 104) (p= 0/036), that may imply eNOS and/or NO involvement in development of T1DM. Most notably a significant difference also was evident in allele frequency between retinopaths (n= 134) and healthy controls (p= 0/02). No significant difference was detected when the genotype/allele frequencies were compared between retinopaths (n= 134) and non-retinopaths diabetics (n= 115) (p=NS).
    Conclusion
    Our data is compatible with previous studies which demonstrated that allele C of eNOS 786*C/T polymorphism is associated with increased HbA1c levels. By emphasizing the phenotypic and prognostic value of the abovementioned polymorphism, our data calls for further investigations to find out whether this polymorphism can be employed as a genetic marker in clinical medicine to recognize high-risk diabetics at the time of diabetes onset/diagnosis.
    Keywords: Systolic blood pressure, ACE activity, STZ induced diabetic rats
  • Sedigheh Asgari *, Mojgan Gharipour, Gholamali Naderi, Babak S. Abet, Alireza Khosravi, Mohammad Hashemi Page 15
    Background
    Atherosclrosis is a process that initiated with hypercholestrolemia and fatty streak formation. Previous studies showed oxidative modification of LDL render immunogenic and autoantibodies to epitopes of oxidized LDL. Oxidized LDL (OX-LDL), has antigenic properties. Antibodies against oxidized LDL have been proposed to be independent predictors of atherosclerosis development. The main aims of the current study were to compare antibody titers to different types of oxidized LDL (Cu+2-LDL, Malondialdehyde-LDL) and Native-LDL between angiographically documented coronary patients, non-documented patients and healthy subjects. Correlation between autoantibodies against oxidized LDL and increased risks of cardiovascular diseases has been shown.
    Methods
    As a case-control study, we evaluated angiographically documented coronary patients, non-documented patients and healthy subjects to measure anti-OX-LDL autoantibody levels. Enzyme-linked immunosorbent assay was used to measure anti-OX-LDL autoantibodies. ANOVA test used for statistical analysis.
    Results
    Titers of anti-Malondialdehydo-LDL autoantibodies were 3.55±0.415, 0.361±0.20, 0.093±0.078 respectively in each group (P<0.005). There was not statistically meaningful difference, between native-LDL and Cu+2-LDL antibodies.
    Conclusion
    It seems the titre of autoantibodies against OX-LDL considered as a predictor of progression of atherosclerosis. Our data provide further support for a role of oxidatively modified LDL in atherogenesis.
    Keywords: Coronary artery disease, Autoantibody against OX, LDL, ELISA
  • Gholam Hossein Ranjbar Omrani *, Omid Bazargan Lari, Ali Reza Mehdizadeh, Najaf Zare, Nika Saadat Page 23
    Background
    Diabetes mellitus is the most common cause of renal failure, blindness, non- traumatic amputation and neuropathy. Homocysteine, a sulfurated amino acid, has a close correlation with Methionine and Cysteine. The conversion of Methionine to Homocysteine and Cysteine is required coenzymes like vitamin B6, B12 and Folate. The effect of Metformin on serum Homocysteine level by decreasing vitamin B12 level in patients with type 2 diabetes mellitus was described previously.
    Methods
    This is a prospective clinical trail study among patients with type 2 diabetes mellitus in Shiraz. 76 patients were divided into two groups (38 patients in each group). First group treated with Metformin 500-2000 mg/day and the second group treated with Glibenclamide 5-20 mg/day with follow up period of at least 6 months. Hb and MCV were used in follow up to detect megaloblastic anemia, indicator of B12 and folate deficiency. Fasting plasma Homocysteine level Hb A1C and blood sugar were measured in baseline and at 3 and 6 months follow up periods.
    Results
    There was no significant difference between age, sex, weight, height and BMI and baseline serum profile between the two groups. Homocysteine level increased significantly in Metformin group at 3 and 6 months(P=0.003 and 0.001 respectively). Mean plasma homocysteine level after 6 months were 10.98±0.58 μmol/l in Metformin and 10.0± 0.88 μmol/l in Glibenclamide group, with significant difference between the two groups (P=0.001).
    Conclusion
    Metformin increases the plasma Homocysteine level. Metformin will accumulate highly in gastrointestinal wall and cause malabsorption of vitamin B12, therefore we can conclude that the use of Metformin for 6 months can cause vitamin B12 malabsorption and increase in plasma homocysteine level. Increase in plasma homocysteine level was 7.54% in our study that is higher in comparing to the other studies. It can be explained by longer duration of Metformin therapy in our study. Rising in Homocysteine levels may have detrimental effect on vessels that need further study.
    Keywords: Diabetes Mellitus type 2, Homocysteine, Metformin, Glibenclamide
  • Zahra Abdeyazdan *, Narges Sadeghi, Badrolmolouk Forghani, Mahyn Hashemipour, Mansoureh Kabirzadeh, Marzye Hasanpour, Maryam Maroofi Page 31
    Background
    The goal of dietary recommendations in children with type 1 diabetes mellitus is to achieve moderate to good control of blood glucose regarding to decrease in diabetic long-term complications. Although educational programs on appropriate dietary habits are offered in Isfahan Endocrine and Metabolism Research Center for diabetic patients, there is no information about their dietary habits. This study has been performed to investigate dietary intake in children with diabetes mellitus type1 and to compare the results with that of non-diabetic ones.
    Methods
    A cross-sectional study was performed in two groups of healthy and diabetic children. Data were collected by questionnaire and interview. The validity and reliability of the questionnaire were determined by content validity and pilot study. Data were described and analyzed by t-student and Pearson correlation tests in four age groups, using SPSS software.
    Results
    Findings showed that in “A” age group the intake of total calorie and fiber, in “B” age group the intake of fiber, fat, protein, carbohydrate, sugar and SFA, also fat, protein, carbohydrate, sugar and SFA-derived calorie consumption, in “C” age group the intake of sugar and fiber, also PUFA and sugar-derived calorie consumption and in “D” age group the intake of fiber, total calorie, protein, carbohydrate and sugar were higher in diabetic children as compared with the control group.
    Conclusion
    In all subjects, the intake of carbohydrate and total fat was the same as standard recommendations, while protein intake was a little higher which increases the risk of diabetic nephropathy. In all study groups, fiber intake has been decreased with increasing the age, so it is suggested to have dietary educational programs for general population with the goal of changing the life style of people, which itself can result in less social isolation in school-aged diabetic children.
    Keywords: Nutrition, Children, Diabetes mellitus type 1
  • Manouchehr Nakhjavani *, Fatemeh Esfahanian, Mahsa Safavi, Mana Kalbasi Anaraki, Pantea Zohrevand Page 39
    Background
    Diabetic nephropathy is a leading cause of end-stage renal disease (ESRD) in developed countries. This study was designed to determine the proportion of the diabetic patients among under-hemodialysis patients in ten hemodialysis centers of Tehran.
    Methods
    This descriptive, cross-sectional study was done on all under-hemodialysis patients of ten hemodialysis centers (620 patients) during 2001-2002. Data were collected by taking history of the patients and reviewing their medical records. The data were analyzed to find out the frequency of the diabetes and the risk factors associated with diabetic nephropathy such as age, sex, type and duration of diabetes, smoking, hypertension, dyslipidemia, ischemic heart disease and the family history of diabetes and hypertension.
    Results
    Diabetes was the cause of ESRD in 25% of patients aged 32 to 89 years old. The most frequent age group was 7th decade. 9% of diabetic patients suffered from type 1 and 91% of them suffered from type 2 diabetes. Patients with the diabetes duration of 15-19 years had the most frequency. 40% of patients were female and 60% of them were male. History of hyperglycemia, hypertension, dyslipidemia, ischemic heart diseases and smoking were positive in 48%, 82.5%, 46%, 41%, and 21% of patients, respectively.
    Conclusion
    The results of this study are in agreement with other studies in this field. Diabetic patients compose a remarkable percentage of under-hemodialysis-patients. High frequency of risk factors in these patients should promote controlling them to prevention ESRD.
    Keywords: Diabetes, Nephropathy, ESRD, Hemodialysis, Risk factors
  • Mostafa Najafi, Seyed Mahmood Mirhoseini, Maryam Moghani Lankarani, Shervin Assari *, Seyed Abbas Tavalaie Page 47
    Background
    Family satisfaction in subpopulations referred to the endocrine clinic including diabetic and non diabetic patients and their spouses are compared in the present study. This study also assesses the correlation between family satisfaction and variables such as age, sex, educational level, economic status, type of diabetes, duration of the disease, type of therapy and dosage of drugs. A comparison of the frequency of sexual dysfunction between diabetics and non-diabetic pairs was also done.
    Methods
    In this case- control study, 400 subjects were selected as simplified non-randomized method from outpatients referred to the Shahre Kord endocrine clinic in 2002. We assigned samples to group I (diabetic patients, n=100), group II (diabetic patients spouses, n=100), group III (non-diabetic patients, n=100) and group IV (non-diabetic patients spouses, n=100). Groups I and II were similar in sex, socioeconomic status and educational level. GRIMS family relationship questionnaire was used to evaluate family satisfaction.
    Results
    Family satisfaction for diabetics in comparison with non-diabetics (P=0.05), diabetics in comparison with their spouses (P=0.003), and non-diabetics in comparison with their spouses (p=0.002) were significantly less. There was no significant difference between family satisfaction in diabetic and non-diabetic patients spouses (p>0.05). Relative frequency of sexual dysfunction was 76% and 29% and relative frequency of decreased libido was 32% an 12%, in diabetic and non- diabetic couples, respectively. Family satisfaction was less in patients with diabetes type I and whom using higher dosage of drugs.
    Conclusion
    This study emphasized on the attention to the family as a part of approach to the diabetic patients. According to our results, it is recommended to focus the most attention in this field to the patients with type I diabetes and who consume more amounts of drugs.
    Keywords: Family satisfaction, Endocrine clinics, Diabetes mellitus
  • Azamsadat Tabatabaei *, Negar Horri, Mahboubeh Farmani, Sasan Haghighi, Badrolmolouk Forghani, Masoud Amini Page 55
    Background
    Constipation is the most common gastrointestinal complication in diabetic patients. Erythromycin mimics the effects of the gastrointestinal hormone Motilin in gastric contractile activity and insulin secretion. In this study, we compared the effects of Erythromycin and Metoclopramide on glycemic control and constipation in type 2 diabetic patients.
    Methods
    As a clinical trial, thirty-nine type 2 diabetic patients with constipation were divided into two groups. Patients in group 1 (n=24) were treated with erythromycin (400 mg/day before sleep) and participants in the second group (n=15) received metoclopramide (10mg 3 times / day before each meal) for 3 months. FBS, 2hPP BS, HbA1c and the frequency of defecations during a week were measured and compared before and after the intervention.
    Results
    In Erythromycin treated group, 2hPP BS decreased from 199.7 ± 47.0 before treatment to 174.0±46.3 after intervention (P=0.01) and a significant improvement in constipational symptoms was observed in both groups.
    Conclusion
    It seems that Erythromycin not only can improve symptoms of constipation but may have a role in glycemic control in type 2 diabetic patients.
    Keywords: Erythromycin_Metoclopramide_Constipation_Glycemic Control_Type 2 Diabetes
  • Mohammad Ali Boroumand *, Leila Sam, Seyed Hesameddin Abbasi, Mojtaba Salarifar, Ebrahim Kassaian, Saeedeh Forghani Page 63
    Background
    This study was performed to evaluate the prevalence and risk factors of asymptomatic bacteriuria (ASB) in women with type 2 diabetes mellitus in Iranian population.
    Methods
    Between March 2003 and December 2003, 202 nonpregnant women with diabetes type 2 who were between 31 to 78 years old and had no abnormalities of the urinary tract system were included. We defined ASB as the presence of at least 105 colony-forming units/ml of 1 or 2 bacterial species, in two separated cultures of clean-voided midstream urine. All the participants were free from any symptoms of urinary tract infection (UTI). Risk factors for developing bacteriuria was assessed and compared in participants with and without bacteriuria.
    Results
    In this study, the prevalence of ASB was 10.9% among diabetic women. E.coli was the most prevalent microorganism responsible for positive urine culture. Most of the isolated microorganisms were resistant to Co-trimoxazole, Nalidixic acid and Ciprofloxacin. Pyuria (P<0.001) and glucosuria (P<0.05) had meaningful relation with bacteriuria but no association was evident between age (P<0.45), duration of diabetes (P<0.09), macroalbuminuria (P<0.10) and HbA1c level (P<0.75), and the presence of ASB.
    Conclusion
    The prevalence of ASB is more prevalent in women with type 2 diabetes, which pyuria and glucosuria can be considered as risk factors in this regard. Routine urine culture can be recommended for diabetic women even when there is not any urinary symptom.
    Keywords: Asymptomatic bacteriuria_Type 2 diabetes mellitus_Women
  • Hossein Madani *, Sadegh Valian Boroujeni, Noushin Naghsh Page 71
    Background
    Alloxan is on of the xenobiotic agents which is classified as diabetogenic materials. Magnesium is an important cofactor regulating the activity of carbohydrate enzymes and lipid synthesis. In this study the contrasting effects of Alloxan and magnesium on plasma free fatty acids (FFA) in rats was investigated.
    Methods
    Male mature rats were used as test models for the diabetes induction. 28 rats received Alloxan (120mg/kg) intraperitoneally and plasma glucose level measurement after 72 hours demonstrated diabetes induction.
    Results
    The results were compared to the control groups, and confirmed the presence of diabetes in rats. Analysis of plasma FFA showed a significant increase (751.25 mM), compared to the control group (286.68 mM). In contrast, Measurement of red blood cell (RBC) Magnesium showed a significant decrease from 7.18 mg/dL in control group to 4.89 mg/dL in diabetic rats.
    Conclusion
    The results of this study showed that in diabetic condition, there was an inverse relationship between plasma FFA and RBC Magnesium. Therefore, these data suggest that analysis of the effects of Magnesium upon induction of diabetic condition could provide important information for management of diabetes.
    Keywords: Alloxan, Magnesium, Free Fatty Acids, Diabetes
  • Anahita Hamidi, Abdolhamid Bagheri, Hossein Fakkhrzadeh *, Ramin Heshmat, Alireza Moayyeri, Mohammad Jafar Mahmoudi, Rasoul Pourebrahim, Ozra Tabatabaee, Bagher Larijani Page 89
    Background
    Leptin is an adipocyte- derived hormone that plays an important role in the pathogenesis of obesity. Obesity is associated with insulin resistance and hyperinsulinemia. Insulin resistance is one of the factors which have been suggested to affect leptin serum levels. There are few studies evaluating the relation between leptin level and insulin resistance in childhood and adolescence obesity. The aim of the present study is to investigate this relationship in Iranian obese children.
    Methods
    We screened 13089 primary school students aged 7-12 years. Children were divided to overweight and normal based on the recently published National Center for Health Statistics growth charts. The number of children which were overweight was 498, of whom 347 subjects particiated in the study. Fasting blood glucose, insulin and leptin levels were measured and homeostasis model assessment (HOMA) of insulin resistance (HOMA-IR) and fasting glucose to insulin ratio (FGIR) were calculated and compared between two groups.
    Results
    Serum leptin levels were significantly higher in overweight compared to normal group. (11.58±8.1 and 8.1±5.2 respectively p<0.05). Before adjustment for BMI, there was a significant correlation between leptin and fasting insulin, HOMA –IR index and FGIR. (r=0.1, p< 0.05, r=0.1, p<0.01, r=0.07, p<0.05 respectively). After adjustment for BMI, no significant correlation was found (r=0.097, p=0.20).
    Conclusion
    The relation between leptin and insulin resistance was weak and disappeared after adjustment for BMI. It seems that many other factors including BMI and total fat amount may affect this relationship. Further studies in this field are required.
    Keywords: Insulin resistance, Leptin, BMI
  • Farzad Najafipour *, Mehri A.Koukhi, Kazem Ghodousi, Masoumeh Zareizadeh Page 97
    Background
    Diabetes mellitus is the most common human metabolic disease. Chronic hyperglycemia and carbohydrate metabolism disorder accompany with plasma lipid and lipoprotein disorder. Cardiovascular disease is one of the macro vascular complications of diabetes type 2 which leads to high morbidity and mortality. Dyslipidemia is one of the major risk factors of cardiovascular diseases in diabetic patients. High TG and low HDL-C levels are the most prevalent type of dyslipidemia. Low levels of HDL-c considered as a risk factor for cardiovascular diseases.
    Methods
    In this study 40 type 2 diabetic patients (13 male - 27 female) were included. Lovastatin and Gemfibrozil were recommended separately for 2 months and HDL-C were measured at the baseline and after taking drugs. In all patients BS, TG and TC at the baseline before and after these drugs were normal and so were not any change in their diet. Laboratorial findings gathered and analyzed. The relationship between increase level of HDL and decrease of TC with taking Lovastatin and Gemfibrozil were studied.
    Results
    The averages of TC and HDL-C before taking drug as linear were 36.5mg/dl and 174.56 mg/dl and after taking Lovastatin as linear were 43.3 mg/dl and 150.44 mg/dl. The average of TC and HDL-C after taking Gemfibrozil were 43.33mg/dl and 146.36mg/dl. 18.54 % increase in HDL-C and 13.82% decrease in TC were seen with Lovastatin; and 18.54% increase in HDL-C and 16.05% decrease in TC were found with Gemfibrozil.
    Conclusion
    In this study no difference was observed between the effect of Lovastatin and Gemfibrozil in increase of HDL-C (P=0.449). Also there was no difference between the effect of Lovastatin and Gemfibrozil in decrease of TC (P=0.992). The increase of HDL-C after taking Lovastatin had relation with sex and HDL-C increased in females (P=0.006); Also the increase of HDL-C after taking Gemfibrozil had relation with sex and females had more affected (P=0.035).
    Keywords: Diabetes mellitus type 2, HDL, C, Gemfibrozil, Lovastatin